لچک، ترنج، تره، بته، جقه، قشقایی، خشتی، کومه، محرابی، جوشقان، گل مرغ و... تو را به ایران باستان میبرد. آنجا که رنگها و نقشها پیوندت میزند با سرزمین روزهای دور. به بهانه روز صنایعدستی سراغ بانوی کارآفرین محله مهرآباد، طیبه عبدی رفتیم و ساعتی را با نقش و نگارها و آثار هنریاش گذراندیم.
آنقدر پرانرژی و پر از انگیزه است که تمام این کارها را با هم سروسامان میدهد. از یک طرف دستی در صنایعدستی و تار و پود فرش و قالی دارد و از طرف دیگر با آموزش خیاطی برای زنان محله مهرآباد باعث کارآفرینی شده است. به اینجا که پا میگذاری، دل و جانت تازه میشود.
رنگها و نقشها چشمانم را به هر سو میکشاند و میخواهم قصه این همه هنرمندی را بدانم. غرق در این آثار شده ام که چرخهای صنعتی، خیاطی و میزهای برش پارچه، سؤالهای بیشمار زیادی برایم به ارمغان میآورد. گفتوگوی زیر بخشی از صحبتهای دوستانه ما با خانم عبدی است.
درب ورودی آموزشگاه شیشههای رنگی دارد و پاراوان ورودی طراحیشده با شیشه نشان میدهد اینجا مدیر باسلیقهای فعالیت میکند. دیوار سمت راست با تابلوهای زیبا از گلدوزی و نقوش کاشی و قابهای شیشه تزیین شده است. خودش با چهرهای باز و لبخند بر لب به استقبالمان میآید.
دوخت و دوز را دوست داشتم ولی هدف اصلیام آموزش و کارآفرینی بهخصوص برای بانوان محله و منطقه بود
به او برای آموزشگاه و فضای گرم و هنری که دارد، تبریک میگویم و با هم شروع به گفتوگو میکنیم. طیبه عبدی متولد بهمن 1357 در مشهد است. بعد از ازدواج با همسرش، آقای علیدادی به محله مهرآباد میآیند. سال 1380 آغاز فعالیتهای خیاطی خانم عبدی است.
5 سالی در این حرفه مشغول به کار میشود و منتظر فرصت مناسب میماند تا آموزش آن را آغاز کند. میگوید: دوخت و دوز را دوست داشتم ولی هدف اصلیام آموزش و کارآفرینی بهخصوص برای بانوان محله و منطقه بود. بعد از 2 سال تلاش توانستم مجوزهای لازم را از فنیوحرفهای دریافت کنم.
سال 89 تصمیم میگیرد ادامه تحصیل دهد، ولی پدرش فوت میکند و تا سال 91 ادامه تحصیل به تعویق میافتد. سال 91 دانشجوی رشته زبان انگلیسی میشود اما اندکی بعد متوجه میشود نه به حرفهاش کمکی میکند و نه علاقهای به آن دارد. خانم عبدی میگوید: از کودکی به هنر علاقهمند بودم.
چند سالی خیاطی کردم ولی دیدم باز هم تمام علاقه و عشق من نیست و تمایل زیادی داشتم تا در رشته صنایعدستی فعالیت کنم. این اشتیاق باعث شد سال 92 در مؤسسه غیرانتفاعی فردوس مشهد در رشته صنایعدستی قبول شوم. آنقدر علاقهمند بودم که کارشناسیام را در 7 ترم تمام کردم. با خنده میگوید: بیشتر ترمها شاگرد اول بودم و معدلم 5/18 بود.
بعد از پایان دوره کارشناسی دوباره به سراغ خیاطی میرود و در تهران و کرج برای بهروز شدن آموزش خیاطی دورههای کوتاهمدت جدیدی میبیند. سری هم به دانشگاه بیکنت ترکیه میزند و زیر نظر پرفسور کریم فیضی روشهای جدید خیاطی را میآموزد و مدارک آموزش خیاطیاش را ارتقا میدهد. بعد از یکسال وقفه در تحصیلات، سال 97 کارشناسی ارشد هنر اسلامی قبول میشود.
معتقد است هنر به طور ذاتی در تمام اعضای خانواده یعنی 5 خواهر و 2 برادرش ریشه دارد و میگوید: خانوادگی هنرمندیم، خواهر بزرگم بسیار هنرمند است و هر کار هنری از دستش برمیآید؛ بدون اینکه دورههای آموزشی دیده باشد. از پولکدوزی گرفته تا کار با چوب و آرایشگری. سایر خواهرها نیز همینطورند.
دوره راهنمایی بودم که پولکدوزی، عروسکبافی و ساخت کیف چرمی را یاد گرفتم. بعد از ازدواج تصمیم گرفتم هنر را به طور حرفهای دنبال کنم و به سراغ علایقم رفتم. همسرم مشوقم بود و همه جا حمایتم کرد. همسرم و پسرم نیز خودشان دستی به هنر دارند. پسرم سال گذشته در رشته قلمزنی استان اول شد. عبدی با افتخار پاراوان ورودی سالن را نشان میدهد و میگوید: طراحی و رنگ روی شیشه و چهارچوب آن کار پسرم است.
عبدی معتقد است صنایع دستی ایرانی قدمت بسیاری دارد و از گذشتههای دور به دست ما رسیده و میگوید: افلاطون در نظریه خود معتقد است که صنایع دستی باید کاربردی باشد؛ در غیر اینصورت هنر محسوب نمیشود، اما ارسطو برخلاف افلاطون جنبه هنری آن را نیز در نظر داشته و مهم میدانست.
در کل، صنایعدستی نهتنها در ایران بلکه در جهان با توجه به نیاز مردم و کاربرد آن در قالب هنری تجلی پیدا کرد. هر شهر بر اساس ابزار و مواد اولیهای که داشته ذوق هنری را با آن ترکیب میکرده تا اثر خلق شود. آنچه به عنوان صنایع دستی مخصوص به هر کجا میشناسیم، اینگونه پدید میآید و خلق و خو و ذوق آن منطقه را نشان میدهد. از بافتهای جاجیم و گلیم گرفته تا نساجی و پارچهبافی.
کار شیشه به این صورت است که شما قطعات کوچک یا برشخورده مورد نظرتان را روی شیشهای بزرگتر قرار میدهید، بعد داخل کوره میگذارید تا یک طرح یکدست به شما داده شود
درحالیکه قابها و کارهای شیشه نصب شده روی دیوار کارگاه را نشانم میدهد، میگوید: کار شیشه به این صورت است که شما قطعات کوچک یا برشخورده مورد نظرتان را روی شیشهای بزرگتر قرار میدهید، بعد داخل کوره میگذارید تا یک طرح یکدست به شما داده شود. مثل این ساعت یا قاب رودخانه و ماهی.
سفالینههای قدیمی بخش دیگری از صنایعدستی کشور ما و بسیاری از کشورهای خاورمیانه است که قدمت طولانی دارد و از روزگاران قدیم به عنوان ظروف مورد نیاز مردم تا به امروز استفاده میشود و آثارش را در موزههای مختلف جهان میبینید. حصیربافی در مناطقی که نخل خرما وجود داشته، رونق گرفته است.
زیورآلات نیز شاخهای از صنایعدستی است که امروز به خاطر قیمت بالای طلا و نقره رونق زیادی دارد. شاخههای صنایعدستی بسیار زیاد است؛ مانندقلمزنی و کاشیکاری که در بسیاری از مکانهای مقدس در ایران قابل مشاهده است و هنری منحصر به فرد محسوب میشود.
عبدی تلاش دارد هنر دستی را با خیاطی ترکیب کند و میگوید: خیاطی تنها یک رشته یعنی دوخت لباس نیست و میتواند با هنرهای دستی ترکیب شود؛ مثلا سوزندوزی از صنایعدستی است و میتوان با خیاطی آن را ترکیب کرد. سوزندوزی در هر استان متفاوت است. سوزندوزی سیستانوبلوچستان بسیار معروف است.
زمان پهلوی لباسهای فرح را خانم کرامتی سوزندوزی میکردند. پریواردوزی مختص استان سیستانوبلوچستان است. بسیاری از زنان این دیار این هنر را نسل به نسل به یکدیگر انتقال دادند. من دورههای سوزندوزی را گذراندهام که شامل سرمهدوزی، آینهدوزی، درویشدوزی و پتهدوزی میشود و میتوان آنها را با خیاطی ترکیب کرد و طرحی نو درانداخت.
ترکیب خیاطی با صنایعدستی، پارچهدوزی و کار با سوزن تنبوره یکی دیگر از صنایع دستی فراموش شده است. با توجه به اینکه در حال حاضر تحریم هستیم، اگر مردم به این کار روی بیاورند، هم درآمد خوبی خواهند داشت و هم از پارچه بینیاز میشویم. برای این کار نیاز به دار مخصوص است و تور روی آن نصب میشود.
سپس طرح مورد نظر را با سوزن مخصوص پیاده میکنیم. بیشتر لباسهای هندی به همین طریق دوخته میشود. بهتازگی از این هنر برای تزیین یقه و دور آستین استفاده میکنند. وقتی شما در خیاطی و کار با سوزن تنبوره تخصص داشته باشید، میتوانید الگوی مورد نظر را روی تور مخصوص منتقل کنید و دقیق همان الگو را تولید کنید تا به تن فرد بنشیند.
عبدی دوره کار با سوزن تنبوره را گذرانده و میگوید: هنوز این کار در مشهد رونق و متقاضی زیادی ندارد. خیلیها فکر میکنند نمیشود از صنایعدستی به درآمد رسید؛ درحالیکه مسیر درآمدزایی آن را بلد نیستند. البته یک نکته وجود دارد؛ مردم مشهد علاقهای به صنایعدستی ندارند.
مردم محله و منطقه ترجیح میدهند سریع به پول برسند و خیاطی و دوخت لباس به آنها در این زمینه کمک میکند؛ درحالیکه میتوانیم با حمایت سازمانهای ذیربط این محله و منطقه را تبدیل به کانون و برندی برای صنایعدستی کنیم
این را میتوان از نمایشگاهها و نگارخانههایی که در مشهد برگزار میشود، متوجه شد. استقبال نکردن مردم تأیید صحبتهای من است. در همین نمایشگاه قرآن و عترت در ماه مبارک رمضان از طرف دانشگاه آثار خود را ارائه دادیم ولی استقبالی نشد. متأسفانه هیچ بازخوردی نداشتیم. بارها خودم در آموزشگاه تبلیغ آموزش صنایع دستی را داشتم، ولی مراجعهای در این زمینه نداشتم.
مردم محله و منطقه ترجیح میدهند سریع به پول برسند و خیاطی و دوخت لباس به آنها در این زمینه کمک میکند؛ درحالیکه میتوانیم با حمایت سازمانهای ذیربط این محله و منطقه را تبدیل به کانون و برندی برای صنایعدستی کنیم؛ از ترکیب خیاطی با هنرهای دستی بگیرید تا بافت تابلوفرش، فرش و سایر هنرها مثل کار با شیشه و قلمزنی. تا پیش از این تصمیمی نداشتم، ولی حالا درصدد هستم تا در تابستان نمایشگاهی ترکیبی از خیاطی و هنر دست هنرجویان در آموزشگاه را به نمایش بگذارم و قدمی برای فروش آثارشان بردارم.
عبدی با اشاره به اینکه علتهای ندیدن صنایعدستی یکی، دوتا نیست، ادامه میدهد: علت عمدهای که مردم به هنرهای دستی بیتوجه شدهاند، قیمت بالای آنهاست. توان خرید مردم کم شده است؛ البته خیلیها فقط جنبه هنری آن را میبینند و مورد توجه قرار میدهند.
فکر میکنند فقط برای تزیین منازل است و کاربرد خاصی ندارد و برای همین آن را از فهرست خریدهایشان حذف میکنند و دنبال موارد ضروری و لازم زندگی میروند. خیلی از آثار هنری مثلا ترکیب شیشه با چوب برای درب منازل یا کارهای تزیینی با شیشه در مشهد جا نیفتاده اما در تهران فروش بالایی دارد.
باید صنایعدستی از طریق صداوسیما و سایر وسایل ارتباطی به مردم معرفی شود. باید مردم بدانند از این راه میشود به درآمد رسید؛ ضمنا برخی از نیازهای خانوادگی را رفع میکند و ابزاری کاربردی است؛ چه در تزیین و طراحی منزل مثل قابها و شیشههای مختلف، چه لوازم منزل یا فرشی که در روزهای نهچندان دور نماینده و معرف هنر ایرانزمین به جهانیان بوده و هست.
اگر دولت بتواند یارانهای را به هنرهای دستی بدهد، حداقل برای بازار ایران و مردم خودمان این آثار به خانهها خواهد رفت. الان هنرمندان از خلاقیت بالایی برخوردار هستند؛ وقتی میبینند مردم توانایی خرید آثار صنایعدستی در قطع بزرگ را ندارند، آثار جدیدی در قطعات کوچکتر تولید میکنند.
یکی از استادانم 2 سال پیش زیورآلات را با فرش ترکیب کرد و با ابریشم قطعات کوچکی را برای گردنبند، دستبند و انگشتر بافته بود. کار بسیار ظریف بود و قیمتهای مناسبی هم داشت و کارهایش را در نگارخانه ارائه داد که از آنها استقبال خوبی هم شد اما متأسفانه آن طور که باید آن طور که بایدحمایت لازم از هنرمندان صنایعدستی
نمیشود.
علاقهاش به فرش را میتوانی از نمونه کاری که روی میز کارش قرار داده و طرحی از انسانهای اولیه دارد، فهمید. همینطور تابلوفرش کوچک ابریشمی با طرحی از گل مرغ که دورو است و با ظرافت بافته شده توانش در این هنر را نشان میدهد. در ذهنم میگویم، فرش زیبا در چمن گسترده است.
عبدی میگوید: علاقهام به بافت باعث شد، کارگاه تخصصیام در ترم آخر را بافت انتخاب کنم. در این دوره گلیمهای دوره قشقایی، پشمبافی ساده و ابریشمبافی دورو را که مختص ترکمنهاست، یاد گرفتم.
فرش روی میز را نشانم میدهد و میگوید: طرح این فرش متعلق به 200 سال پیش است و از روی عکس این گلیمفرش را بافتم. موضوع آن انسان و حیوان است و قدمتی دیرینه دارد. البته بخش کوچکی را برای بافت انتخاب کردم. در رشته صنایعدستی دورههای مختلف هنری را میبینید.
در یک کارگاه طراحی سنتی و طرحهای فرش را یاد گرفتم. یک کارگاه هندسه نقوش و کاشیکاری را آموختم. یک کارگاه سفال و لعاب، همچنین کارگاه چرمدوزی از دیگر دروسم بود. البته من شیشه را هم دوست داشتم ولی به خاطر هزینههای بالا برای کارگاه تخصصی آن، مثل کوره و برق سهفاز، فرش را که علاقه دیگرم بود، انتخاب کردم.
فرش دنیای خودش را دارد. هر فرش دستی دنیایی از حرف را با خود به همراه دارد. در گذشته برای بافت یک فرش مراحل زیادی پشت سر گذاشته میشد؛ از آمادهسازی نخ تا رنگ کردن، برپایی دار، بافت و سایر کارهای پایانی آن. این نقش و نگارها که از دیرباز به زیر پای مردم سرزمین ماست، حاصل دسترنج انسانهای زیادی است.
بعد از پایان تحصیلش در مقطع کارشناسی به میراث فرهنگی میرود تا بتواند کارگاهی برای رشته چرم ایجاد کند. از او میخواهند ابتدا کارگاه چرم راهاندازی کند تا بعد برای بازدید و مجوز بیایند. میگوید: به مسئولان گفتم در حال حاضر کارگاه خیاطی دارم و زیر نظر فنیوحرفهای هستم.
گفتند چون زیر نظر سازمان دیگری هستی، نمیتوانیم در زمینه چرم یا سایر رشتههای صنایعدستی حمایتت کنیم. برای همین تنها خیاطی را آموزش میدهم؛ آن هم درحالیکه مجوز آموزش صنایعدستی را نیز دارم. هزینههای خیاطی هم چندبرابر شده است و صرفه کار خیاطی پایین آمده، مگر برای کسانی که اندازه کارشان در بازار نیست.
آنها را به تولیدیها معرفی میکنم یا در صورت مراجعه برای لباس، آنها را به عنوان خیاط ماهر معرفی میکنم تا بتوانند درآمد داشته باشند
از همان زمان که دورههای آموزش خیاطی را فرامیگیرد، به آموزش و کارآفرینی فکر میکند. عبدی میگوید: به محض اینکه هنرجویانم دوره آموزشیشان را تمام میکنند، آنها را به تولیدیها معرفی میکنم یا در صورت مراجعه برای لباس، آنها را به عنوان خیاط ماهر معرفی میکنم تا بتوانند درآمد داشته باشند. البته آنها تأییدشده خودم هستند و آزمونشان را با دوختهای حرفهای پس دادهاند. همیشه به هنرجویانم میگویم دوست دارم از اینجا که میروید، آغاز به کار کنید.
از آنجا که خانوادهاش همگی دستی به هنر دارند، کمی درباره آنها صحبت میکنیم. عبدی میگوید: همسرم حسن علیدادی متولد مهرآباد است و فوقدیپلم برق دارد اما بیعلاقگیاش به این رشته باعث شده در رشتههای مربوط به ساختمان تخصص پیدا کند. او در سنگکاری، طراحی شومینه، کار روی شیشه و سایر موارد مربوط به ساختمان سررشته دارد.
معمولا همسرم یک پروژه ساختمانی برمیدارد و همه کارهایش را انجام میدهد. پسرم علی نیز در رشته چوب تحصیل میکند. علاقهاش به هنر زیاد است و سال پیش در رشته قلمزنی استان اول شد. دخترم هنوز هفتم دبستان است. او هم به هنر علاقه دارد و همراه با خودم تابستان سال گذشته گلیم بافت.
تقدیرنامههای زیادی دارد. انواع مدارک آموزش خیاطی و صنایعدستی را روی قابهای بزرگ در سالن نصب کرده است. یکی از این قابها را از طرف مرکز پژوهش و آموزش مدیریت ایران به عنوان کارآفرین نمونه دریافت کرده و نشان ملی کارآفرینی استان را دارد.
بعد از ازدواج به مهرآباد میآید و به نیاز مردم منطقه توجه دارد. عبدی میگوید: بیشتر بانوان محله یا سرپرست خانوار یا دچار آسیبهای اجتماعی در خانواده از جمله اعتیاد همسرشان هستند و دنبال راهی برای کسب درآمدند و از آنجا که با صنایعدستی نمیشود زود به درآمد رسید، آموزش خیاطی به آنها کمک بیشتری میکند.
عبدی از منتخبان شورای اجتماعی محله مهرآباد هم هست و تصمیم دارد برای خارج کردن مهرآباد از حالت جزیره بودن، تلاش کند و برای عبور و مرور اتوبوسهای منطقه و تعدد آنها به سازمان اتوبوسرانی برود. او میگوید: اینجا خانمها یک دوره خیاطی را که بگذرانند، به درآمد میرسند و تمرکزشان روی یادگیری خیاطی است.
برای همین تصمیم گرفتم در زمینه آموزش خیاطی برای بانوان محله تلاش کنم. الان هم تصمیم دارم اگر بشود با توسعه مکان کارگاه، آموزش صنایعدستی را نیز شروع کنم. مکان برای سازمان صنایعدستی و میراثفرهنگی بسیار مهم است. نمیشود در کنار آموزشگاه خیاطی کارگاه صنایع چوب داشت.
جای مستقل میخواهد یا طبقهای جدا. از طرفی رفتوآمد به مهرآباد بهخصوص برای خانمها سخت است. بارها شده هنرجویانی از مناطق دیگر داشتم، ولی به خاطر رفتوآمد سخت با وسایل نقلیه عمومی از آمدن به آموزشگاه پشیمان میشوند. اتوبوس تا پنجراه داشتیم که الان تا قهوهخانه عرب میرود. خیلی از کسانی که با آنها صحبت میکنم، اصلا مهرآباد را نمیشناسند و نمیدانند کجای مشهد
است.